روژيناي ماروژيناي ما، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات طلایی خوشمزه ترین نی نی دنیا

شش ماهگي پراز درد

سلام نيم ساله ي مامان روز و شبت بخير گل نازم همين طوري كه از موضوع مطلب مشخصه شش ماهگي پر از درد بود براي تو دختر مظلوم من اون از اولش كه با درد واكسن شروع شد و خب اين بار واسنت نسبت به چهار ماهگي و دو ماهگي ظاهرا هم دردش بيشتر بود و هم اينكه شما يكمي بيشتر بي حال بودي هفته دوم شش ماهگي ات يه روز كه با بابا مهران رفته بوديم مركز خريد بوستان يه چرخي بزنيم ، يه دختر كوچولوي هفت هشت ماهه رو ديديم بغل باباش كه گوشش سوراخ بود و يه جفت گوشواره ريزه ميزه تو گوشش بود ازشون سوال كرديم چند وقته بود كه گوشش رو سوراخ كردند گفت دو ماهه و ادرس جايي كه سوراخ كرده بود رو داد و گفت همين الان بريد اصلا درد نداره خيلي راحت و سريع سوراخ ميكنه براتون...
30 ارديبهشت 1394

شش ماهگي توت فرنگي من

سلام دردونه خانوم سلام يكي يه دونه توت فرنگي سرخ من شش ماهه شد .... بعله شش ماه گذشت و تو نفس من نيم ساله شدي     اين جمله خيلي قشنگه «هيچ‌چيز به قدر ديدن يک مادر با بچه‌اش روح‌پرور نيست و هيچ‌چيز حس حرمت و تقديس ما را هنگام تماشاي مادري‌ که بچه‌هايش وي را احاطه کرده‌اند، بيدار نمي‌کند» يوهان ولفگانگ گوته   دو سه روز بعد از اومدن از سفر شمال رفتيم و اكسن شش ماهگي زديم بازم من و ماماني و شما با كالسكه رفتيم تا هم قدمي زده باشيم و هم اينكه هوا خوب بود                 &nb...
20 ارديبهشت 1394

اولين سفر شمال

سلام دوستاي خوبم سلام روژيناي قشنگم امروز ميخام عكساي اولين سفر به شمال كشور دخترمو بزارم ده ارديبهشت امسال دختر نازي من براي اولين بار به همراه ماماني و بابايي نبي به مسافرت رفت و شهر رامسر و درياي زيباي خزر رو ديد قرار بود ماماني مليح و بابايي هم با ما بيان ولي چون تعطيلات بود و ترافيك زياد، بخاطر كمردرد ماماني نتونستند بيان ولي جاشون خيلي خالي بود اتفاقا خيلي هم تو ترافيك بوديم تقريبا هر بار حدود 8-9 ساعت اينم چند تا عكس از ناز نازي مامي آرزو    توي ماشين در حال مطالعه بودي خيلي شيك و بلند بلند مطالعه ميكني و مدام ميگي ماماماممم ما ما   اولين بستني رو افتتاح كردي توي جاده چالوس   ...
17 ارديبهشت 1394
1